سرآغاز
مقدمه
بخش اول : واجبات و محرمات اعتقادى باورهاى روا و ناروا
احكام اعتقادى
بخش دوم : واجبات و محرمات عملى كردارهاى روا و ناروا
فصل اول : مسايل معارف دينى و علوم مختلف
فصل دوم : مسايل عبادات ، نماز، زكات ، خمس ، روزه ، حج ، امر و نهى ، كفارات و مقدمات آنها
فصل سوم : مسايل ازدواج ، ارحام ، اجانب ، اولاد و نفقات
فصل چهارم : مسايل اموال ، كسب ، حفظ، اتلاف و غيره
فصل پنجم : مسايل خوراكى ها، پوشاكى ها ووسايل حفظ نفس
فصل ششم : مسايل عقود، ايقاعات و قراردادهاى خلفى و خالقى
فصل هفتم : مسايل محرمات و واجبات متفرقه قلبى و بدنى
فصل هشتم : مسايل ولايت امر و امت اسلامى
خاتمه
تقسيمات واجب
1 - واجب نفسى و واجب غيرى
2 - واجب تعبدى و توصلى
3 - واجب عينى و كفايى
4 - واجب تعيينى و تخييرى
5 - واجب مطلق و مشروط
6 - واجب منجز و معلق
7 - واجب شرعى و عقلى
8 - واجب مولوى و ارشادى
9 - واجب موسع و مضيق
10 - واجب فورى و غير فورى
11 - واجب اصلى و تبعى
سرآغاز
هذه سبيلى ادعوا اليه على بصيرة
اين راه معنوى و طريق كمالات انسانى من است كه از خدا و آخرين پيامبر و دين و قرآن او بر گرفته ام ، و همه انسان هاى داراى وجدان سالم را از روى بصيرت و بينايى به سوى آن فرا مى خوانم .
اين كتاب را به انسانهاى عاقل و منصفى كه معتقدند دين اسلام از سوى مبداء اعلا و خداى رحمان ، به عنوان آخرين شريعت و برنامه دينى و حياتى ، براى هدايت و تربيت و تكامل جامعه بشرى فرود آمده و طالب وصول به اسلام نابى هستند كه از بيان رساى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به ملت اسلامى عرضه شده اهدا مى كنم .
مجموع آنچه در آن است ، برگرفته از كتاب الهى و سنت پيامبر اسلام بدون ذكر ادله و به عنوان عصاره دين و خلاصه شريعت تنظيم گرديده است .
اين كتاب به لحاظ جامعيت مسائل لازم و مورد ابتلاى عموم در زمينه اعتقادى و عملى ، و كمال اختصار در عرضه مسائل به زبان روز، در موضوع خود كم نظير است .
مقدمه
الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله الطاهرين ، و لعنة الله على اعدائهم اجمعين
اعمال و كردارهاى انسانى بر دو نوع است :
1 - باطنى و عقيدتى ، نظير تصديقات و اعتقادات ،
2 - ظاهرى و بدنى مانند گفتارها و حركت هاى بدن و هر يك از دو نوع شامل واجبات و محرمات است .
عمل هاى فكرى و عقيدتى اهميت و تاءثيرش بيشتر است چه آنكه در رتبه علت است و عمل هاى بدنى در مرتبه معلول ، زيرا گفتار و كردار انسانى غالبا نشاءت يافته از عقايد و اراده او است .
اين كتاب در دو بخش تنظيم شده
1 - واجبات و محرمات باطنى تحت عنوان اعتقادات ،
2 - واجبات و محرمات ظاهرى تحت عنوان فروع عملى ، و مناسب است به دو امر زير توجه شود:
اول ) فرا گرفتن اصول عقايد و فروع عملى اسلام از ديدگاه عقل سليم و شرع مبين بر هر مكلفى ، واجب عينى مؤ كد است ، اتصاف به اصول عقايد، ايمان است و انجام فروع عملى ، عدالت ؛ و كسى كه موفق به تحصيل اين دو نعمت عظيم شود به رتبه والايى از كمالات انسانى نائل آمده و گويى همه خواسته هاى خداوند سبحان را انجام داده و تقواى اعتقادى و عملى تحقق يافته .
ترك اصول اعتقادى مستلزم كفر، و ترك فروع عملى مستلزم فسق است و هر دو، سبب شقاوت انسان و مسئوليت شديد اخروى است .
اينك به منظور انجام اين وظيفه خطير، اين اوراق معدود را با كمال اختصار تقديم جامعه كردم ، باشد طالبان سعادت بتوانند به واسطه تصحيح عقايد به كمال ايمان رسند و به وسيله انجام فروع ، راه عدالت گيرند؛ و در نتيجه مصداق الذين آمنوا و عملوا الصالحات گردند.
دوم ) مسائل اعتقادى اين كتاب كه در بخش اول ذكر شده ، در ميان آيات و سور كتاب الهى و روايات اهل بيت عليهم السلام و كتاب هاى علم كلام متفرق و پراكنده بود. ما در اينجا مقدارى را كه لازم ديديم جمع آورى كرده ، تقديم داشتيم .
مسائل فرعى بخش دوم نيز در ميان كتاب هاى استدلالى و فتوايى فقهاء مخلوط با مستحبات ، مكروهات و مباحات و احكام ديگرى مانند طهارت و نجاست و غيره بود.
واجب ها و حرام ها را از ساير احكام جدا كرده ، ذكر نموديم . چون كه تكاليف مسئوليت آور و كيفرزا جز اين دو قسم نيست .
رعايت مستحبات و مكروهات سبب كمال ؛ و عدم رعايت احكام غير تكليفى نيز تا منجر به ترك واجب و فعل حرام نشود، عقاب آور نيست .
بخش اول : واجبات و محرمات اعتقادى باورهاى روا و ناروا
احكام اعتقادى
احكام اعتقادى دو گونه اند: (كه همه را تحت عنوان ما معتقديم ذكر مى كنيم .)
گروه اول : احكامى كه به محض توجه ذهن و ايجاد سؤ ال ، بر هر كسى واجب است اقدام به يافتن حقيقت كند و باقى ماندن در حال شك و ترديد حرام است ؛ اين احكام عبارتند از مسائل زير:
1 - ما معتقديم به وجود الله و خداوند واجب الوجود، مبداء آفرينش و سرچشمه هستى و معتقديم به وحدانيت و يگانگى ذات اقدس او و نداشتن شريك در ذات و صفات جمال و جلال ؛ يعنى : لا اله الا الله .
2 - ما معتقديم به صفات جلال و جمال خداوند متعال .
صفات جلال يعنى ؛ ذات اقدسش ، از هر نقص و عيبى مبراست . صفات جمال يعنى ؛ ذات پاكش ، آراسته به همه كمال و صفت هاى نيكو و حسنه است .
3 - ما معتقديم به نبوت و رسالت عامه ؛ بدين معنى كه خداوند تعالى پيامبرانى براى بشر از جنس خود آنها مبعوث فرموده است و به وسيله آنها كتابى از آسمان فرو فرستاده ، و دينى به منظور هدايت و تعليم و تربيت جامعه بشرى ابلاغ نموده است . به پيامبرانى كه نامشان در قرآن مجيد آمده است ، اعتقاد تفصيلى و به آنان كه نامشان ذكر نشده است اعتقاد اجمالى دارم .
4 - ما معتقديم به نبوت و رسالت حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله ، پيامبر عربى قرشى مكى مدنى ، و نيز معتقديم به خاتم نبوت و رسالت و دين و كتاب او؛ بدين معنى كه جامعه بشرى پس از بعثت او نياز به پيامبر و دينى ديگر ندارد؛ زيرا دين او شامل و واجد تمام احكام و وظايف فردى و اجتماعى است كه بشر از نظر امور معنوى و مادى خود در طول حيات اين جهان بدان نيازمند خواهد شد. اگر هم فرضا اين مساءله در نظر ديگران اشكال عقلى داشته باشد، از نظر مذهب تشيع بى اشكال است ؛ زيرا حضرت مهدى عليه السلام پس از ظهورش همه شؤ ون پيامبر خاتم را غير از منصب نبوت خواهد داشت ؛ از آن جمله ولايت وى بر احكام الهى است ، كه مى تواند مقتضيات زمان و جامعه آنها را تغيير دهد.
5 - ما معتقديم به عالم آخرت و معاد جسمانى ؛ بدين معنى كه همه انسان هايى كه به دنيا آمده و مرده اند، پس از انقراض اين جهان مادى ، دوباره در جهان ماوراى طبيعت زنده شده ، در محيطى به نام محشر و در زمانى به نام روز قيامت ؛ در محضر حضرت حق حضور مى يابند. در اين حادثه عظيم بى سابقه و بى لاحقه ، فرشتگان و اجنه و همه حيوانات نيز محشور خواهند شد.
6 - ما معتقديم به خلافت و امامت تشريعى و انتصابى پس از پيامبر اسلام ؛ يعنى اينكه حضرت محمد صلى الله عليه و آله قبل از ارتحال به عالم بقا، اشخاصى را به نحو ترتيب براى خلافت و جانشينى خود و تصدى امامت امت و ولايت جامعه به امر پروردگار منصوب فرموده است . همچنين بى ترديد معتقديم كه آن حضرت بدون انجام دادن اين وظيفه خطير خلقى و خالقى رحلت نكرده است .
7 - ما معتقديم كه پيامبر اسلام دوازده نفر معين از خاندان خويش را به امر اكيد پروردگار، به ترتيب خاصى به عنوان جانشينى و خلافت براى دوران پس از ارتحال خود تعيين فرموده است كه اول آنها على بن ابى طالب پسر عمو و داماد خود او است و يازده نفر ديگر از اولاد على و دخترش فاطمه ، به ترتيب زير: حسن بن على ، حسين بن على ، على بن حسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر ، علي بن موسي ، محمد بن علي ، علي بن محمد ، حسن بن على ، و محمد بن حسن مهدى قائم مى باشند. دوران خلافت يازده امام تا سال 260 هجرى بود و خلافت امام دوازدهم كه فعلا در پس پرده غيبت است . تا حال ادامه دارد و آنگاه كه خداوند منان اراده كند، ظهور كرده ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.
8 - ما معتقديم كه قرآن مجيد، اين كتاب عظيم الهى ، كه فعلا در دست مسلمين است ، از طرف خداوند متعال به عنوان يگانه معجزه جاويدان بر قلب شريف پيامبر اسلام نازل شده و از زبان مبارك او به جامعه مسلمين ابلاغ گرديده است ؛ نه كلامى از غير خداوند به عنوان آيه يا سوره اى بر آن اضافه شده ؛ و نه آيه يا سوره اى از آن كم شده است و از هيچ راهى ، دست تحريف بدان راه نيافته است .
گروه دوم : احكامى كه جستجو و تحقيق درباره آنها واجب نيست ؛ بلكه مى توان در حال ترديد هم باقى ماند؛ اما اگر كسى تحقيق كرد و بر واقعيت آنها آگاه شد، واجب است باورهاى درونى خود را طبق آنها شكل دهد و انكار آنها دليل و فقط به خاطر شبهات جايز نيست ؛ اين احكام عبارتند از مسائل زير:
9 - ما معتقديم خداوند متعال جسم نيست ، مركب از اجزا نيست ، تغيير و تحول در او راه ندارد، صفات او زائد بر ذاتش نيستند، به زمان و مكان تعلق ندارد، از چيزى زاده نشده و چيزى هم از او زاده نشده است و او واجب الوجود است . درك حقيقت ذات او از قلمروى درك هر عاقلى خارج است ؛ خواه پيامبران و خواه فرشتگان دانشمندان جهان .
10 - ما معتقديم به وجود ملائكه و فرشتگان و عصمت آنها، و تصرفات وسيع و گسترده آنان در جهان ، تحت اراده خداوند متعال . كتاب الهى پر از ياد، تسلط و ماءموريت آنها در تصرفات گوناگون ، در سراسر هستى است و معتقديم كه انكار آنان ، به ويژه آنهايى كه نامشان در قرآن مجيد برده شده است موجب كفر مى گردد. همچنين عقيده داريم به وجود اجنه و شياطين ، خواه هر دو يك جنس باشند و خواه دو جنس مختلف .
11 - ما معتقديم به همه كتاب هايى آسمانى كه از جانب پروردگار به پيامبران قبل از پيغمبر خاتم ، محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله ، نازل شده است . به كتاب هايى كه نامشان در قرآن ذكر شده است ، اعتقاد تفصيلى و به آنهايى كه نامشان ذكر نشده است ، اعتقاد اجمالى داريم .
12 - ما معتقديم به وحى ؛ يعنى ارتباط معنوى و سرى پيامبران الهى با خداوند متعال و اينكه همه اديان الهى و كتابهاى آسمانى به وسيله آنها از سوى خدا به جامعه بشرى ابلاغ شده است . آنها احكام و علوم ديگرى را نيز از حضرت حق دريافت كرده و ابلاغ نموده اند. كيفيت وحى آنها سه گونه بوده است :
يك ) القا شده كلام الهى به قلب پيامبر، از راهى غير از حواس ظاهرى .
دو) القا شدن كلام خداوند از راه قوه سامعه ، بدون رؤ يت چيزى .
سه ) نازل شدن فرشته وحى بر پيامبر و القاى كلام خداوند به او به صورت روياروى .
ممكن است هر سه قسم در باره همه پيامبران تحقق يافته باشد، با اختلاف درجات آنها و تفاوت زمان ها و مكان ها و قضاياى وحى شده .
13 - ما معتقديم به عصمت و مصونيت همه پيامبران الهى از گناه ، خطا و اشتباه در امور دينى ؛ بدين معنى كه هيچ گاه از آنان گناه و معصيت سر نمى زند، نه در خردسالى و نه پس از بلوغ ، نه گناه صغيره و نه كبيره ، نه قبل از مبعوث شدن و نه بعد از آن . همچنين از آنها خطا و اشتباه هم سر نمى زند؛ نه در مرحله فراگيرى احكام از ناحيه حضرت حق و نه در مرحله ابلاغ آنها به مردم به وسيله گفتار يا نوشتار؛ و نه در مرحله اجرا و پياده كردن آنها در متن جامعه ، و نه در مرحله اعمال شخصى و تقواى فردى خود آنها.
14 - ما معتقديم به قبح عقلى و حرمت شرعى مؤ كد غلو كردن درباره پيامبر اسلام ، هر يك از ائمه معصومين ، اصحاب و نزديكان آنها، فرشتگان و ديگر مقدسات .
غلو يعنى تجاوز كردن از حد واقعى آنها در اعتقاد؛
الف - مانند اعتقاد به خدا بودن آنها همراه با نفى وجود خداوند متعال ،
ب - يا خدا بودن آنها و خداوند تعالى هر كدام به طور مستقل ،
ج - يا به نحو شركت به صورتى كه مسيحيان درباره عيسى عليه السلام گفته اند؛
د - يا قائل شده به اتصاف آنها به يكى از صفات ويژه پروردگار؛ مانند خالقيت آسمان ها و زمين ، خالقيت انسان ها و حيوانات ، رازقيت همه زنده ها، زنده كردن و ميراندن جاندارها و غيره . غلو در بيشتر موارد، موجب كفر مى شود.
15 - ما معتقديم به عدم تحريف قرآن مجيد و مجموعه اين كتاب مقدس آسمانى كه فعلا در دست مسلمين جهان است ؛ يعنى اين كلام موجود، درست همان است كه فرشته وحى از سوى خداوند متعال به قلب مبارك پيامبر اسلام عليه السلام نازل كرده است و از زبان آن حضرت به مسلمانان ابلاغ شده و به وسيله نويسندگان وحى و سپس ساير نويسندگان در اختيار مردم قرار گرفته و دست به دست به وسيله مجامع اسلامى ، به دور از هرگونه تحريف به ما رسيده است ؛ نه يك آيه يا سوره بدان اضافه شده و نه يك آيه يا سوره از آن كسر گرديده است .
آرى ! اين مصحف نور، همان است كه در قلب نورانى پيامبر اسلام نقش بسته بود و آن نقش اقدس همان است كه در لوح محفوظ مكتوب است و آن مكتوب انور همان است كه در علم ازلى حضرت حق ، محقق و موجود است .
16 - ما معتقديم امام دوازدهم محمد بن الحسن الحجة عليه السلام مهدى موعود، در عصر امامت امام حسن عسكرى از صلب شريف آن حضرت متولد شده ، و قبل از ارتحال ايشان از طرف حضرت حق ، به دستور پيامبر اسلام ، به امامت و رهبرى و حاكميت بر همه مكلفان روى زمين منصوب گرديده است و از آن زمان تا حال در پس پرده غيبت ، عهده دار مقام ولايت و امامت و متكفل شؤ ون غيبى حاكميت الهى جامعه مى باشد و آنگاه كه مشيت حضرت حق حتمى گردد، ظهور كند و جهان پر از فساد را مبدل به مدينه فاضله فرمايد.
17 - ما معتقديم پيامبر گرامى اسلام به وسيله تعليم الهى ، به همه احكام دين و اصول و فروع آن ، عالم بود؛ همه علوم و معارف و اسرار قرآن كريم ، همه كتاب هاى آسمانى پيامبران گذشته ، همه علوم مختلفى كه جامعه بشرى در عصر نبوتش واجد بودند و پيامبر در معرض سؤ ال بود و ساير علوم الهى و اسرار غيبى كه حدود و ثغور آنها از قلمرو تصور ما بيرون است . درباره خلفاى معصوم او نيز همين عقيده را داريم .
18 - ما معتقديم به حجيت كتاب خداوند و قرآن مجيد. يعنى پذيرفتن هر حكم دينى اصلى و فرعى و هر علم و حكمتى كه صريح يا ظاهر قرآن بر آن دلالت كند، با شرايط مقرر، لازم ؛ و رد آن حرام است .
19 - ما معتقديم به سنت پيامبر اسلام و حجيت آن . سنت عبارت است از كلمات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله غير از قرآن مجيد، كه به عنوان احكام دين و معارف الهى بيان فرموده است . همچنين معتقديم كه امامان معصوم ، حاكى و ناقل سنتند و اصل سنت و تمام و كمال آن ، از پيامبر اكرم به دست آنها رسيده است و هر چه به وسيله آنها به ديگران رسيده باشد، از همه خطاها، شبهات و تحريفات مصون است . خداوند در روز جزا همه جهانيان را به وسيله دو مدرك كتاب و سنت ، مورد محاكمه و بازپرسى قرار خواهد داد و انسان ها نيز در آن روز براى اثبات ادعاها يا تبرئه خود از خطاها به اين دو حجت تمسك خواهند نمود.
20 - ما معتقديم به حجيت عقل سليم و ادراك قطعى خرد؛ بدين معنى كه ادراك قطعى هر انسانى نسبت به حسن و قبح اعتقادى و عملى او همانند كتاب كريم و سنت پيامبر، حجت بالغه و برهان قاطع است و فرداى قيامت ، در محكمه عدل الهى ، قضاوت عقل درباره همه حسنات انسان ، مدرك استحقاق ثواب و درباره همه گناهان او، سند محكوميت و مجازات خواهد بود.
21 - ما معتقديم به حدوث زمانى جهان هستى ؛ يعنى خداى توانا همه موجودات عالم را با اراده و مشيت بالغه خويش از كتم عدم و نيستى مطلق به وجود آورده و هستى بخشيده است ؛ پس ذات اقدس الهى ، واجب الوجود ازلى است و ماسواى او ممكن الوجود حادث است ؛ يعنى وقتى بوده كه او بوده و غير او نبوده است .
22 - ما درباره افعال اختيارى انسان معتقديم به امر بين الامرين ؛ يعنى هر عملى كه از او سر مى زند، هم خود او در آن دخالت دارد و هم خداوند متعال ؛ از او اراده و حركت و از خدا يارى در مقدمات و عمل ؛ نه او مستقل است ، به طورى كه اراده اش علت تامه فعل باشد و خدا هيچ دخالت تكوينى نداشته باشد، كه اين را تفويض مى نامند؛ نه اراده خداوند علت تامه صدور فعل اوست ، به طورى كه اراده خود او دخالت تكوينى نداشته باشد، همانند حركت نقش پرده و پرچم به وسيله باد باشد كه اين را جبر مى نامند.
بنابراين امر بين الامرين ، يعنى شركت تكوينى انسان و خدا در كارهاى اختيارى او؛ در اين جهت بين كارهاى خير و شر، حلال و حرام فرقى نيست ؛ گرچه اين دو از جهات ديگر فرق دارند؛ چه آنكه خداوند به كار حلال ، راضى و از كار حرام ناراضى است ؛ به كار خير و حلال ، پاداش و به كار حرام ، كيفر خواهد داد. اين امتيازها مربوط به جنبه تشريعى افعال اختيارى انسان است .
23 - ما معتقديم به عالم برزخ ؛ يعنى جهان خاصى در فاصله بين دنيا و عالم قيامت ، كه اقامتگاه موقت ارواح همه انسانهايى است كه در دنيا از قالب تن بيرون شده اند و جايگاه فرشتگانى است كه متصدى اداره امور آنجا هستند. عالم برزخ داراى بهشت و جهنم و ثواب و عقاب موقت است و ارواح كسانى كه به آنجا وارد مى شوند، سه دسته اند:
الف : ارواح مؤ منين محض و خالص كه بيدار و در نعمت اند.
ب : ارواح كفار و فساق محض كه بيدار و در عذابند.
ج : ارواح انسانهاى متوسطالحال و مستضعفان عقلى و اعتقادى كه پس از مرگ در حالتى شبيه به خوابند كه سُبات ناميده مى شود، تا آنگاه كه روز قيامت بر پا شود.
24 - ما معتقديم كه در روز قيامت درباره عقايد و اعمالى يكايك مكلفين سؤ ال ، محاكمه و قضاوت خواهد شد؛ يعنى خداوند قادر همه مكلفين را در آن روز مورد حساب و محاكمه قرار خواهد داد و از عقايد و اعمال شخصى هر فردى پرس و جو خواهد نمود و نيز همه اختلافات اعتقادى و عملى آنها را از مساءله توحيد و اصول عقايد گرفته تا كوچكترين اختلاف مالى و حقى مورد بررسى قرار داده ، قضاوت عادلانه خواهد فرمود.
25 - ما معتقديم به تحقق شهادت در روز قيامت و قيام شهود، در مقام سؤ ال و محاكمه ؛ يعنى تبهكاران و كسانى كه فساد عقيدتى و عملى دارند، اگر از هول محشر و ترس رستاخيز، منكر بعثت پيامبران يا ابلاغ دين از سوى آنان شوند يا مدعى نرسيدن دعوت يا تمام نشدن حجت نزد خود شوند، يا منكر صدور گناه يا تعدى به حقوق ديگران شوند، شاهدانى از طرف پروردگار يا از ناحيه پيامبران يا از طرف مدعيان خصوصى اقامه گرديده و طبق آنها قضاوت خواهد شد.
از جمله شهود آن روز، خود حضرت حق تعالى است و نيز پيامبران هر ملت ، اوصياى پيامبران ، فرشتگان موظف اعمال ، نويسندگان خيرات و شرور، علما، صالحان ، شهدايى كه از حال منكر مطلع باشند، زمان ها و مكان هايى كه گناه در آنها واقع شده است و بالاخره اعضاء و جوارح خود شخصى .
26 - ما معتقديم به سنجش اعمال در آخرت ، يعنى عملاهاى خير و شر هر كسى ، چه اعتقادات باطنى و درونى و چه عمل هاى ظاهرى و بدنى و چه اخلاقى و صفت هاى روانى ، در معرض سنجش و ارزيابى معنوى و عقلانى قرار مى گيرد و طبق تشخيص متخصصين آن جهان ، پاداش يا كيفر داده مى شود. در اين سنجش ، عمل هاى نيك و پر ارج را، سنگين و عمل هاى زشت و كم ارج را، سبك مى نامند.
27 - ما معتقديم كه همه كارهاى خير و شر انسان در دنيا، از هنگامى كه قدرت تمييز و ادراك پيدا مى كند، تا آخرين لحظه عمرش ، به وسيله فرشتگان ماءمور اين امر، نوشته مى شود و در عالم آخرت به صورت كتابى تدوين شده به دست راست يا چپ وى داده مى شود؛ خواه عقايد و اعمال باطنى باشد و خواه افعال بدنى ، خواه صغيره باشد و خواه كبيره . خود انسان در آن روز با مندرجات آن كتاب آشنا شده از حساب اعمال و چگونگى آن قبل از محاكمه علنى ، مطلع خواهد بود.
28 - ما معتقديم به تحقق شفاعت در عالم آخرت ؛ يعنى چون برخى از گناهكاران محكوم به عذاب و جهنم شوند، خداوند به عده اى اجازه وساطت و شفاعت خواهد داد و بدين وسيله مجرمان را خواهد بخشيد.
شفاعت ، به اذن حضرت حق و به در خواست شفاعت كنندگان يا مجرمين است و شفاعت كنندگان ، از انبياى عظام ، فرشتگان ، علما، شهدا و صالحان خواهند بود.
مورد شفاعت ، گناهان فرعى و عملى است ، نه كفر و شرك .
ثمره شفاعت ، نجات مطلق يا تخفيف عذاب است . احيانا شفاعت درباره اهل بهشت هم خواهد بود؛ يعنى آن دسته از اهل بهشت كه اعمالشان نارسا و ثوابشان كم و رتبه شان پايين است ، به وسيله شفاعت ، مقام بالاتر يا پاداش بيشتر به دست خواهند آورد.
29 - ما معتقديم به بهشت ابدى ، پس از انقضاى روز قيامت ؛ يعنى چون محاسبه خلق در روز جزا خاتمه يافت و عده اى به خاطر عمل يا به وسيله شفاعت ، مستحق پاداش نيك و عده اى مستحق مجازات شدند، خداوند نيكان و رستگاران را در مسكن و محلى به نام جنت و بهشت كه در حسن و زيبايى ، وصف ناپذير و در شكوه و جلال ، بغايت دلپذير است ساكن خواهد فرمود؛ بهشت مزبور ابدى و دائمى است و غرفه ها، طبقات ، باغ ها، درختان و ميوه هاى بى پايان ، و همسران ، كنيزان و خدمه فوق تصور دارد؛ كسى كه در اين محيط وارد شود، ديگر خارج نخواهد شد. پيرى ، فرسودگى ، مرض ، ناراحتى ، غصه و نيز هيچ گونه موجود مضر و هيچ نوع شر و ضرر و آفت در آنجا وجود ندارد. بهشت ، هم اكنون آفريده شده است . 30 - ما معتقديم به جهنم ابدى ، پس از تمام شدن روز قيامت ، يعنى كسانى كه در محكمه قيامت ، محكوم به عذاب و كيفر شديد شدند، در محلى مملو از آتش و عذاب هاى گوناگون فوق تصور انسان ، به نام جهنم و دوزخ ، محبوس خواهند شد، جهنم براى كفار و كسانى كه فساد اعتقادى و اصولى دارند ابدى و دائمى است و وارد شدنشان ، بيرون آمدن ندارد؛ و براى كسانى كه گناهان فرعى و عملى دارند، موقت است .
بخش دوم : واجبات و محرمات عملى كردارهاى روا و ناروا
فصل اول : مسايل معارف دينى و علوم مختلف
31 - بر هر انسان بالغ و عاقلى واجب است پس از اقرار به اصول دين و تحصيل اعتقادى قلبى به اصول مذهب ، برنامه هاى عملى اسلام و واجبات و محرمات فرعى دين را فرا بگيرد.
32 - كسى كه به اصول دين معتقد شود طبعا يقين اجمالى پيدا مى كند كه از ناحيه دين ، واجباتى در مرحله عمل بر عهده اوست كه بايد بجا آورد، و محرماتى بر عهده اوست كه بايد ترك كند؛ اين احكام را فروع الزامى دين نامند، و برنامه جوارحى نيز ناميده مى شود.
33 - به محض عالم شدن مكلف به وجود احكام فوق ، يعنى احكام عملى واقعى و توجه به اينكه خداوند امتثال آنها را مى خواهد، حجت عقلى بر وى تمام مى شود و واجب مى شود بكوشد تا آنها را از هر راهى باشد تحصيل كند و عمل نمايد، وگرنه در آخرت مسئول بوده مجازات خواهد شد.
34 -بنابر مساءله فوق واجب است بر هر مكلف ، تحصيل اجتهاد و فقاهت در مسائل عملى ، بدين معنى كه بايد همه را از كتاب الهى و احاديث و سنت پيامبر و اهل بيت معصومين عليهم السلام استنباط و استخراج كند و در ذهن خود يا در كتابى براى عمل خويش و احيانا رجوع ديگران ضبط نمايد، اين عمل را اجتهاد و فقاهت نامند و چون پيمودن اين راه طولانى ، شرايط زياد و زحمات طاقت فرسايى لازم دارد، جز براى افراد نادرى فراهم نيست .
35 - كسى كه راه اجتهاد را نرود يا نتواند، واجب است تقليد كند؛ بدين معنى كه به مجتهد و فقيه واجد شرايطى كه راه فوق را پيموده و در احكام شرعى فرعى متخصص شده ، مراجعه نمايد، و احكام واقعى خود را از طريق فتواى او بدست آورد. بنابراين اجتهاد و تقليد دو راه مستقل در رسيدن مكلف به احكام عملى است ، و او بين دو راه مخير است .
36 - گفته مى شود براى مكلفى كه خود مجتهد نيست و نمى خواهد تقليد كند واجب است راه سومى درباره رسيدن به احكام دينى انتخاب كند و احتياط در عمل است ، يعنى هر عملى كه حكمش را نمى داند، اگر احتمال دهد واجب است بجا آورد و اگر احتمال دهد حرام است ترك كند؛ لكن پيدا كردن راه احتياط در مسائل ، خود نياز به اجتهاد دارد، بنابراين راه رسيدن به احكام دين منحصر به اجتهاد و تقليد است .
37 - محل تقليد و مورد آن ، هر عملى محل ابتلايى است كه مكلف حكم شرعى آن را نداند خواه گفتار باشد يا كردار، عبادت يا معامله يا غير اينها؛ پس بايد قبل از عمل ، مراجعه به فقيه كرده تكليف خود را روشن سازد؛ چون اگر بدون تقليد عمل كند، ممكن است در واقع واجب باشد و او ترك كند يا حرام باشد و او مرتكب شود و به گناه افتد.
38 - اگر در يك زمان فقهاى متعددى وجود داشته باشند، بر كسى كه مى خواهد تقليد كند واجب است درباره آنها تحقيق كند؛ اگر همگى از نظر علمى برابر يا نزديك به هم بودند، از هر كدام كه بخواهد تقليد كند و اگر يكى از بقيه عالم تر بود بايد از او تقليد نمايد.
39 - واجب است عدول كردن مقلد از شخص غير واجد شرايط تقليد به شخص واجد شرايط، چه عمدا از او تقليد كرده بوده يا اشتباها، و چه از اول واجد شرايط نبوده يا بعدا فاقد شرايط شده باشد، حتى اگر كسى بعدا بر او برترى يافته باشد.
40 - واجب است رجوع كردن مقلد به مجتهد زنده در صورت فوت مجتهد اولى ، در همه مسائل ؛ در صورتى كه زنده عالم از ميت باشد. و در خصوص مساءله بقا بر تقليد ميت در صورتى كه مجتهد ميت اعلم از زنده و اگر مرده و زنده هر دو مساوى باشند، مقلد در غير مساءله بقا مى تواند بر تقليد اول خود باقى بماند يا به مجتهد زنده عدول كند و يا در بعضى از مسائل از اولى و در بعضى ديگر از دومى تقليد نمايد.
41 - واجب كفايى است حركت كردن و كوچ نمودن گروهى از هر منطقه ، كه داراى استعداد فكرى و تمكن مالى باشند، به سوى مراكز علمى براى اشتغال به تحصيل و تفقه در احكام اصولى و فروعى دين و علوم و معارف اسلام ، به منظور انجام وظايف مذهبى خويش ، تعليم و تربيت ديگران ، هدايت و انذار ملت ها.
42 - واجب مؤ كد است اقدام مردم به تشكيل مجامع دينى و حوزه هاى علمى ، به تعيين گروهى وامتى ، كه آنها اهداف سه گانه زير تحقق بخشند:
الف ) دعوت جاهلان به سوى خير يعنى دين ، اصول و فروع و اخلاق فاضله آن و علوم معارفى كه وسيله تكامل معنوى انسان و سبب رفاه مادى اوست .
ب ) امر به معروف و دعوت به هر كار نيك .
ج ) نهى از منكر و دور كردن از هر عمل زشت .
اين وجوب وجوب كفايى است ، و مخاطب ،همه مسلمين يا همه مكلفينند، و مراد از گروه و امت ، شاغلين حوزه هاى علوم و معارف دينى هستند. پس براى مجتمع مسلمين ، واجب كفايى است اعضاى حوزه ها را از خودشان و هزينه آنها را از اموالشان تهيه كنند؛ لكن چون جامعه ، طبعا و عقلا نيازمند ولى و سرپرست است قهرا وجوب مزبور متوجه ولى امر مخاطبين خواهد بود، مانند تسلط ولى امر ملت بر اموال عمومى آنها.
43 - واجب است ارشاد جاهل ، يعنى هدايت مردم و تعليم احكام دينى به آنها، در حد امكان ، چه احكام اعتقادى باشد و چه فروع عملى و چه مقدمات آنها؛ و اين واجب از اهم آثار تشكيل حوزه هاست .
44 - واجب است فحص و بررسى از خبرى كه فاسق آورده ، خواه اخبار از احكام دينى باشد، نظير آن كه حكمى يا حكمتى را از معصوم يا فتوايى را از فقيه نقل نمايد، و يا از موضوعات خارجى ، نظير آن كه وصيتى را از ميت نقل كند. و اين وجوب را وجوب شرطى گويند. يعنى شرط، عمل جستجو و اطمينان است وگرنه حجت نيست .
45 - چنانچه واجب است تعلم خود احكام شرعى ، واجب است تعلم موضوعات آن يعنى عبادت هاى كه از طرف شرع اختراع شده است ، مانند نماز، روزه ، زكات ، حج ، كفارات و غيره ، همچنين واجب است ياد گرفتن اجزاء، شرائط و موانع عبادت ها، اجزاء نماز مانند تكبيره الاحرام ، ركوع ، سجود، شرايط آن مانند پاكى بدن و لباس و داشتن وضو و رو به قبله بودن ، موانع آن مانند حرف زدن ، غذا خوردن و غيره در وسط نماز. و اجزاء حج مانند احرام ، وقوف ، طواف و سعى ، همچنين اجزاء و شرايط واجبات ديگر. نيز واجب است ياد گرفتن موضوعات غير عادى ، يعنى اشياء خارجى كه حكم شرعى بر آن بار شده مانند آب قليل ، آب كر، معدن ، انفال مسافرت ، قصر، اتمام ، اقامه ، وطن ، صعيد و غيره ، كه هر يك از اين عناوين داراى حكم شرعى است .
46 - واجب است بر هر مكلفى فراگرفتن مسائل واجب و حرام عملى كه محل ابتلاء در زندگى اوست ، خواه مربوط به امور شخصى باشد يا مربوط به خويشان و اجتماع ، و خواه مربوط به عبادت باشد يا معاملة و غيره ؛ چنانچه واجب است فراگرفتن مسائل اصولى و اعتقادى ، لكن ياد گرفتن مسائل فروع دين ، واجب شرعى و عقلى ؛ و تعلم مسائل اصول دين ، غالبا واجب عقلى محض است .
47 - حرام است احداث بدعت در دين ، يعنى انجام دادن عملى كه جزء دين نيست يا از دين بودن آن ثابت نيست ، به نام دين يا آموختن آن به ديگران ، خواه از اعتقادات باشد، يا از عبادات يا غير آنها، نظير اعتقاد به قداست درختى يا مكان خاصى يا پختن آشى مثلا در فلان روز يا فلان مكان ، يا به اسم فلان شخص ، يا گرفتن روزه وصال ، يا روزه سكوت .
48 - حرام است دادن فتوا و بيان حكم شرعى بدون علم ، چه شخص اهل فتوا باشد يا نه . همچنين حرام است دادن پاسخ خلاف به سؤ ال شرعى .
49 - حرام است بر عالم دينى كتمان علم خود، خواه متكلم در اصول عقايد باشد، يا فقيه در احكام فرعى ، يا عارف در فنون اخلاق ، مفسر در علوم قرآن ، محدث در نقل سنت و حديث . به عبارت ديگر واجب است اظهار نظر و بيان معلومات به وسيله زبان و قلم بر هر صاحب فنى از فنون اسلامى ، در صورت قدرت وى و نياز جامعه و نبود غير او، و در اين مساءله اگر صاحب علم منحصر به فرد باشد اظهار و بيان براى او واجب عينى و اگر متعدد باشد واجب كفايى خواهد بود.
50 - حرام است بر هر متخصص فنى از فنون مختلف امور دنيوى ، كتمان كردن دانش خود در صورت نياز مبرم جامعه ، مانند پزشكى ، مهندسى در رشته هاى مختلف ، تخصص در صنايع گوناگون ، بلكه بر همه اينان واجب كفايى است اشتغال به فن خود به مقدار رفع نياز مردم ؛ چنانچه بر همه مردم واجب كفايى است اشتغال به حرفه هايى كه نياز به تخصص زيادى ندارد مانند بقالى ، عطارى ، تجارت ، نانوايى ، كشاورزى ، دامدارى و غيره در صورت احتياج مردم . و بلكه در كشور اسلامى هر نيازى كه عمومى و ضرورى است و ترك آن سبب خلل در نظام اجتماعى است ، از كارگرى و كارمندى گرفته تا تصدى پست هاى بالاى كشور، واجب كفايى و گاهى واجب عينى است . لكن مراد اين نيست كه مجانا مشغول شوند، بلكه اصل اشتغال واجب است خواه مزد بگيرد يا نه .
فصل دوم : مسايل عبادات ، نماز، زكات ، خمس ، روزه ، حج ، امر و نهى ، كفارات و مقدمات آنها
51 - واجب است بر كسى كه محدث يعنى بى طهارت است ، تحصيل طهارت و وضو براى چهار عمل زير:
1) نماز، 2) طواف واجب ، 3) تماس با خط قرآن مجيد، 4) نماز زن مستحاضه ، روزى پنج بار براى پنج نماز روزانه ، خواه غسل هم واجب باشد يا نه .
52 - واجب است بر جنب ، انجام غسل جنابت براى بجا آوردن شش عمل زير:
1) نماز 2) طواف خانه خدا 3) تماس با خط قرآن كريم ، 4) خواندن آيات سجده 5) توقف در مساجد 6) عبور از مسجدالحرام و مسجدالنبى
53 - واجب است شستن مخرج بول با آب ؛ و پاك كردن مخرج غائط با آب سه قطعه تميز كننده ، براى اقامه نماز و طواف واجب .
54 - واجب است غسل حيض بر زنى كه از حيض پاك شده باشد، براى انجام دادن شش عمل گذشته .
55 - واجب است غسل نفاس بر زنى كه بچه زاييده و خون نفاس ديده براى انجام شش عمل مذكور.
56 - واجب است غسل استحاضه بر زنى كه خون غير حيض و نفاس ديده براى انجام اعمال گذشته .
57 - واجب است غسل مس ميت بر كسى كه دست يا اعضاء بدن او به ميت انسان خورده ، به شرط آنكه بعد از سرد شدن و قبل از غسل هاى سه گانه او باشد و در غير اين صورت غسل ندارد و قطعه هاى استخوان دار بدن انسان هم حكم تمام بدن را دارد.
58 - واجب است تيمم بدل از وضو و تيمم بدل از غسل ، براى هر عمل مشروط به وضو و غسل در صورت عدم تمكن از وضو و غسل .
A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!